روز اول ورودت به خونمون که همه انتظار دیدنت و میکشیدن، پدر بزرگ بابایی(حاج محمد خان) برای ورودت به خونه ، بع بع ای فرستاد تا قربونی کنیم و همان روز اومد تو گوشت اذان خوند. ...
به نام خالق بی همتا بعد از 9 ماه انتظار من و بابای مهربونت ،قدم به دنیای ما گذاشتی. دیدنت و در آغوش گرفتنت لذت وصف ناپذیری برای ما بود. از او متشکریم. چند ساعت بعد از به دنیا اومدنت... ...
منرل عمو جعفر به چهره ها بیشتر دقت میکردی.البته با خنده های طرف مقابلت حسابی دلبری میکردی. ا هروقت دوربین عکاسی رو میدیدی،تمام حواست به دوربین میرفت. چون پسر خوبی بودی تو مسافرت.با باباجون اینا دوباره رفتیم مسافرت. باغ پرتغال علیرضا در خانه پدربزرگ بابایی این اسباب بازی هاتو خیلی دوست داری عسلم ...